آموزشی
شرح زنجیره‌ی هوشمند باینِنس (Binance) و سی‌ دی‌ فای (CeDeFi)
8 دقیقه زمان مطالعه
زنجیره‌ی هوشمند باینِنس
زنجیره‌ی هوشمند باینِنس

در این مقاله، پاسخ این سؤالات را خواهید یافت.

نخست، بیایید ببینیم که زنجیره‌ی هوشمند بایننس چگونه به‌وجود آمد.

زنجیره‌ی باینِنس چیست؟

در آپریل ۲۰۱۸ (فروردین-اردیبهشت ۹۷)، بایننس یکی از بزرگترین صرافی‌های رمزارز تصمیم گرفت بلاک‌چِین مخصوص خود را راه‌اندازی کند؛ زنجیره‌ی بایننس. ایده‌ی اصلی پشت زنجیره‌ی بایننس، ایجاد بلاک‌چینی با سرعت بالا بود که قادر به پشتیبانی از توان عملیاتی تعداد تراکنش های زیاد باشد.

برای نیل به‌این مقصود، تیم پشت بلاک‌چین، مدل توافق جمعی تِندِرمِنت (Tendermint) را با قطعیت آنی و به‌عوض پشتیبانی از چندین و چند برنامه‌ی مختلف، انتخاب کرد و تصمیم به تمرکز بر برنامه‌ی اولیه‌ی خود صرافی غیر متمرکز بایننس- Binance DEX – گرفت.

با شکوفا شدن دی‌فای در اتریوم و عدم ایجاد کشش مورد انتظار توسط صرافی غیر متمرکز بایننس Binance Dex، بایننس به‌ سرعت دریافت که ویژگی اصلی فراموش شده از سمت زنجیره‌ی بایننس، توان اجرای قراردادهای هوشمند و امکان دادن به سایر تیم‌ها برای گسترش برنامه‌های خودشان بود.

در این حین، بایننس تصمیم جالبی گرفت. به‌عوض تلاش برای افزودن قابلیت‌های قراردادهای هوشمند به زنجیره‌ی بایننس و فدا کردن عملکرد کلّیِ آن، آنها تصمیم گرفتند که زنجیره‌ی دیگری موازی با زنجیره‌ی بایننس راه‌بیاندازند و این همان‌جایی‌است که “زنجیره‌ی هوشمند بایننس” وارد بازی می‌شود.

زنجیره‌ی هوشمند بایننس

زنجیره‌ی هوشمند بایننس در سپتامبر ۲۰۲۰ (شهریور-مهر ۹۹) راه‌اندازی شد، و برخلاف زنجیره‌ی بایننس، تماماً قابل برنامه‌ریزی بود و از قراردادهای هوشمند پشتیبانی می‌کرد.

اگر می‌خواهید فهم بهتری از چیستیِ قراردادهای هوشمند و چراییِ اهمیت آنها به‌دست آورید، می‌توانید به مقاله قراردادهای هوشمند یا اسمارت کانترکت که بزودی در این سایت قرار میگیرد  مراجعه کنید.

ایجاد یک پلتفرم قرارداد هوشمند تماماً جدید از بیخ و بنیاد، نیازمند سال‌ها کار و پژوهش است. عوض انجام این کار، بایننس تصمیم گرفت تا از آشنایی کاربران و توسعه‌دهندگان با اتریوم و فورک  GO اتریم  یعنی geth – بهره ببرد.

البته فورک کردن اتریوم بدون ایجاد هیچ تغییری، بی‌معنا خواهد بود. از این روی، بایننس تصمیم گرفت تا از خیر خواص شبکه‌ایِ تمرکززدایی و مقاوم‌سازی در برابر سانسور و تعدی بگذرد و زنجیره‌ی جدید را به قصد نیل به کارمزد کمتر و  تعداد تراکنش بیشتر بهینه کند.

نیل به این مقصود به‌واسطه‌ی جایگزینیِ مدل” توافق جمعی اثبات کار” اتریوم با مدل “اثبات گواه بر سهام” و تعدیل پارامترهایی چون زمان بلاک و حد گس بر بلاک، صورت پذیرفت.

پیش از آنکه به سراغ جزئیات زنجیره‌ی هوشمند بایننس برویم، بیایید ببینیم که به چه دلیل برخی از خواص این شبکه، می‌بایست در همان اول قدم فدا می‌شدند. ما می‌توانیم این مسئله را با بازبینیِ سه‌گانه‌ی معروف مقیاس‌پذیری، بهتر بفهمیم.

سه‌گانه‌ی مقیاس‌پذیری

سه‌گانه‌ی مقیاس‌پذیری، مدلی پرفایده است که اول‌بار توسط ویتالیک بوترن (Vitalik Buterin) معرفی شد، که به کمک ترسیم بصری،  تجسم بده‌بستان‌هایی که هنگام مواجهه با ساختارهای مختلف بلاک چین ، باید انجام شود را تسهیل میکرد.

نمایش مدل سه‌گانه‌ی مقیاس‌پذیری

هر بلاک‌چین دارای ۳ خصوصیت مرکزی‌است: امنیت، مقیاس‌پذیری و عدم‌تمرکز که به این هر سه، نمی‌توان هم‌زمان دست‌یافت. بنابراین، برای بهبود چشمگیر  یکی، لاجرم دیگری موقتاً فدا خواهد شد.

خُردکردن (Sharding) تلاشی است برای حل کردن این چالش در لایه‌ی بنیادی، به‌وسیله‌ی تکه‌تکه‌کردن یک بلاک‌چین به چندین زنجیره‌ی کوچک‌تر؛ تکّه‌ها (Shards). خردکردن یکی از رویکردهای مقیاس‌بندی یا پیمایش است که توسط اتریوم برگزیده شده و نیز یکی از عناصر ارتقاء ETH-2 است.

متأسفانه خردکردن به‌خودی‌خود نمی‌تواند تماماً سه‌گانه‌ی مقیاس‌پذیری را حل و فصل کند و حتی بلاک‌چین‌های خرد‌شده نیز قادر به پردازش صدها هزار یا بعضاً میلیون‌ها تراکنش بر ثانیه، بدون قربانی کردن امنیت و عدم‌تمرکز نیستند.

از این روست که جامعه اتریوم مصمم به استفاده از راه حل های لایه‌ی دوم است که می‌تواند به شکل چشم‌گیری – بدون فدا کردن دیگر خصوصیت‌ها مقیاس‌پذیریِ یک بلاک‌چین را افزایش دهد.

جای شگفتیِ بزرگی نیست که پروژه‌های دیگری ظهور کرده‌اند که علی‌رغم سه‌گانه‌ی مقیاس‌پذیری، مصمم به افزایش مقیاس پذیری به بهای‌ فدا کردن دو خصوصیت دیگرند. از قابل توجه‌ترین این پروژه‌ها، EOS است. این نیز ازجمله رویکردهایی‌است که زنجیره‌ی هوشمند بایننس، تصمیم به استفاده از آن گرفت.

معماری یا ساختار

زنجیره‌ی هوشمند بایننس، به‌جای به‌کارگیری مکانیزم‌های توافق کلی اثبات کار (PoW) یا گواه بر سهام (PoS)، مدل قدرت گواه بر سهام (PoSA) را به‌کار بسته‌است.

در این مدل، تمام تراکنش‌ها به‌وسیله‌ی گره‌هایی به‌نام اعتبارسنج‌ها، سنجش می‌شوند. یک اعتبارسنج می‌تواند فعال یا غیرفعال باشد. تعداد اعتبارسنج‌های فعال محدود به ۲۱ مورد است و این تنها آنهایی هستند که واجد شرایط اعتبارسنجیِ تراکنش‌هااند.

اعتبارسنج‌های فعال با رتبه‌بندی همه اعتبارسنج‌ها برپایه‌ی مقدار توکن BNB که به‌دست آورده‌اند، مشخص می‌شوند. ۲۱ اعتبارسنج برتر با بالاترین مقدار توکن BNB، فعال شده و به نوبت بلاک‌ها را اعتبارسنجی‌ می‌کنند. روزی یک‌بار این اتفاق می‌افتد و مجموعه‌ی همه اعتبارسنج‌ها به صورت جداگانه در زنجیره‌ی بایننس ذخیره می‌شود.

اعتبارسنج‌ها علاوه بر این که خودشان مدام توکن‌های BNB را دخیل در تراکنش می‌کنند، نیز می‌توانند دارندگان BNB را تشویق کنند که توکن‌های BNB خودشان را به آنها محول کرده تا به این ترتیب، سهمی از کارمزد تراکنش‌های اعتبارسنج‌ها دریافت کنند.

با این وجود ، تمام کارمزدهای تراکنش‌های روی زنجیره‌ی هوشمند بایننس به BNB پرداخت می‌شوند که توکن‌های اصلی این زنجیره‌اند؛ به روشی مشابه چگونگی اصلی بودن ETH (به‌عنوان واحد پرداخت) در بلاک‌چین اتریوم.

نمایش کارمزدهای تراکنش‌های روی زنجیره‌ی هوشمند بایننس
Some text

برخلاف اتریوم و بیتکوین، در زنجیره‌ی هوشمند بایننس، خبری از جوایز بلاک سوبسیدی نیست. این به‌آن معنا است که اعتبارسنج‌ها تنها کارمزد تراکنش‌های پرداخت شده با BNB را دریافت کرده و دیگر خبری از پاداشی ثابت به ازاء هر بلاک نیست.

 

گرچه مدل توافق عام PoSA امکان دست‌یابی به زمان کوتاه ساخت بلاک  و کارمزدهای کمتری را فراهم می‌کند، اما این کار را به‌قیمت عدم‌تمرکز و امنیت شبکه انجام می‌دهد.

 

اول از همه، یک کاربر – آن‌طور که در اتریوم و بیت‌کوین می‌توانست – نمی‌تواند یک‌مرتبه شروع به اعتبار‌سنجیِ وضعیت بلاک‌چین کند.

 

سوای این، حتی اگر کاربری بتواند به طریقی بی‌نیاز از مجوز به شبکه متصل شود و شروع به اعتبارسنجیِ تراکنش‌ها کند، قادر نخواهد بود که برای مدت‌زمانی مدید این عمل را بر روی سخت‌افزار معمولی اکثر مصرف کننده ها انجام دهد؛ زیرا نرخ حالت رشد در زنجیره‌ی هوشمند بایننس بسیار بالا‌تر از نرخ رشد در اتریوم است.

 

حال بیایید ببینیم که چگونه مدل مبتنی بر PoSa، این امکان را برای زنجیره‌ی هوشمند بایننس فراهم می‌کند تا بتواند مدت-بلاک و حد گس بلاک را تغییر دهد.

 

مدت-بلاک از حدود ۱۳ ثانیه در اتریوم به حول‌وحوش ۳ ثانیه در زنجیره‌ی هوشمند بایننس کاهش یافته است. این امر سبب تسهیلِ توان‌عملیاتی بالاتر تراکنش‌ها و تسریعِ زمان تأیید آنها – به‌قیمت ناچار بودن از ذخیره داده‌های بیشتر – شده‌است.

 

اگر این کار روی اتریوم اجرا شود، باعث افزایش تعداد بلاک‌های تأیید نشده و رها شده نیز می‌شود؛ زیرا زمان کافی برای تکثیر بلاک‌های معتبر در سرتاسر شبکه از چندین مکان مختلف جغرافیایی وجود ندارد.

 

اما زمانی‌که پای زنجیره‌ی هوشمند بایننس در میان باشد، این دیگر به‌مثابه یک اشکال نیست؛ زیرا اعتبارسنج‌ها نوبت‌به‌نوبت بلاک‌ها را اعتبارسنجی‌ می‌کنند.

 

حد گس بلاک، پارامتر مهم دیگری‌است که ما در این مقاله که درباره‌ی قیمت گس بود، به آن پرداخته بودیم. این پارامتر اساساً تعیین می‌کند که چه میزان تراکنش می‌توانددر هر بلاک واحد قرار گیرد. در اتریوم این‌گونه است که ماینرها باید به وفاق عامی برسند و تصمیم بگیرند که چه ارزشی می‌خواهند برای آن تعیین کنند.

 

افزایش حد گس بلاک – مشابه کاهش مدت-بلاک – حجم تولید داده توسط بلاک‌چین را افزایش می‌دهد، که این مسئله باعث می‌شود تا هر فردِ کاربر برای اجرای گره [شبکه‌ای] خود با دشواری مواجه شود.

 

ایضاً این مسئله هم مشکلی در زنجیره‌ی هوشمند بایننس ایجاد نمی‌کند؛ زیرا هر ۲۱ اعتبارسنج می‌توانند الساعه گره‌های خودشان را بر روی سخت‌افزار رده‌ی سازمانی – هنگامی که حالت رشد بلاک‌چین، فراتر از آنچه باشد که سخت‌افزار رده‌ی مصرف‌کننده، قادر به دست‌گرفتن آن باشد – اجرا کنند.

 

در زمان نگارش این مقاله، حد گس بر بلاک به ۱۲.۵ ملیون گس در اتریوم و ۳۰ ملیون گس در زنجیره‌ی هوشمند بایننس رسیده است.

 

با علم به مدت-بلاک و نیز حد گس بر بلاک، می‌توانیم اجمالاً محاسبه کنیم که میزان داده در زنجیره‌ی هوشمند بایننس، به‌تقریب با نرخ ۱۰ برابر سریع‌تر از بلاک‌چین اتریوم، افزایش می‌یابد.

محاسبه میزان داده در زنجیره هوشمند بایننس

اکنون، با سایز میانگین ۴۰۰۰۰ بایت، رشد زنجیره‌ی هوشمند بایننس چیزی حدود ۱.۱۵ گیگابایت در روز است که سالیانه‌اش می‌شود حدوداً ۴۲۰ گیگابایت. البته که با گذشت سالیان، این رشد اکثر سخت‌افزارهای رده‌ی مصرف‌کننده را از بین خواهد برد.

 

حال که اندکی درباره‌ی ساختار یا معماری زنجیره‌ی هوشمند بایننس به دانش‌مان افزوده شد، بیایید به سراغ سی‌دی‌فای رفته و ببینیم چگونه چیزی‌است.

 

سی‌دی‌فای

همان‌طور که می‌دانیم، دی‌فای مخفف امور مالی غیرمتمرکز است. سی‌فای دقیقاً در مقابل دی‌فای است و همان‌طور که یحتمل بتوانیم حدس بزنیم، مخفف امور مالی متمرکز است. سی‌دی‌فای، اصطلاحی‌است که مُبدع آن مدیرعامل اجراییِ بایننس بوده و اساساً راه‌حلی‌است اختلاطی‌ میان امور مالی متمرکز و غیرمتمرکز که خودِ زنجیره‌ی هوشمند بایننس، مثال خوبی از این دست است.

 

خب! فایده‌اش چیست؟ سی‌دی‌فای به کاربران این امکان را می‌دهد تا بدون پرداخت کارمزدهای تراکنش بالا، کاربست دی‌فای را تجربه کنند. کارمزد پایین، کاربران را تشویق می‌کند تا با چندین و چند پروتکل مختلف دیفای مانند صرافی‌های غیرمتمرکز، پروتکل‌های اَمانی، جمع‌کنندگان نقدینگی، ابزارآلات کشت متنوع و الخ، سر و کلّه بزنند. علاوه بر این، سی‌دی‌فای کاربران را با ابزارهای رایج دیفای مانند متاماسک و کاوشگران بلاک (Block explorers) آشنا می‌کند.

نیز برای تیم‌های جدید این امکان را فراهم می‌کند تا با کسر هزینه‌ی سنجیده‌ شده‌ای که باید در بلاک‌چین اتریوم بپردازند، قراردادهای هوشمند خود را گسترش دهند. از این روی آنها می‌توانند به‌آسانی پروژه‌های خود را آزموده و بازخورد بگیرند. به آزمایش گذاشتن پروژه درون اکوسیستمی با مشوق‌های اقتصادیِ واقعی، نتیجه‌ی بسیار بهتری نسبت به آزمودن آن در فضای مصنوعی‌ای مانند یک شبکه یا نت مخصوص آزمودن پروژه‌ها، خواهد داشت.

زنجیره‌ی هوشمند بایننس و سی‌دی‌فای، اخیراً به محبوبیت و شهرت بسیار زیادی نائل شدند. این امر عمدتاً ناشی از کارمزدهای بالای تراکنش در اتریوم بود که برخی از کاربران را از حیز انتفاع خارج می‌کرد. همان‌طور که می‌دانیم، زنجیره‌ی هوشمند بایننس، زنجیره‌بلوکی‌است منشعب از اتریوم و بنابراین امکان اجرای دقیق همان قراردادهای هوشمند را – مشابه اتریوم – فراهم می‌سازد. این امر به شبکه این امکان را می‌دهد تا به‌سرعت خودش اکوسیستم خود را اساساً با استفاده مجدد یا [چند‌زنجیره‌‌ایِ] همه‌ی سرویس‌ها یا برنامه‌های شناخته‌شده‌ی اتریوم، راه‌اندازی کند.

زنجیره‌ی هوشمند بایننس و سی‌دی‌فای

کاربران می‌توانند با تغییر شبکه‌ی خود به متاماسک، به برنامه‌های غیرمتمرکز مبتنی بر زنجیره‌ی هوشمند بایننس (DApps) متصل شوند. نیز می‌توانند تراکنش‌های خود را در bscscan.com (به‌تقریب خوبی کپی‌ای‌است از etherscan.com) جست‌و‌جو کنند. آنها می‌توانند در بستر پن‌کیک‌سوآپ (Pancakeswap) – که زنجیره‌بلوکی‌است از یونی‌سوآپ – دادوستد کنند. نیز قادر به امانت دادن و قرض گرفتن در بستر Venus (زنجیره‌بلوکی از کامپَؤند) و کاشت چند‌محصوله از طریق Autofarm اند که پروتکلی‌است مشابه Yearn Finance.

مطالعه DEFI چیست؟ شرح امور مالی غیرمتمرکز را ازدست ندهید.

زنجیره‌ی هوشمند بایننس – مشابه اتریوم – امکان ایجاد توکن‌های جدید را با استفاده از استاندارد BEP-20 اش – همتای استاندارد ERC-20 اتریوم – فراهم می‌کند.

برخی پروژه‌های مبتنی بر اتریوم نیز متوجه فرصتی شدند تا با کم‌ترین هزینه دسترسی خود به زنجیره‌ی هوشمند بایننس را گسترش دهند. 1Inch – یک جمع‌کننده نقدینگی – اخیراً عزم کرد که در زنجیره‌ی هوشمند بایننس نیز راه‌اندازی شود.

خلاصه

به‌روشنی می‌توان دید که زنجیره‌ی هوشمند بایننس چگونه توانست به‌‌حدکمال کشش زیادی ایجاد کرده و تعداد نسبتاً رضایت‌بخشی کاربر و حجم معامله را در مدت زمان کوتاهی به خود جذب کند. تصمیم بر زنجیره‌-زنجیره کردن اتریوم و ایجاد امکان برای کاربران و توسعه‌دهندگان به‌منظور تعامل با ابزارها و پروتکل‌های دی‌فای‌ای که از قبل با آنها آشنا بودند، واقعاً هوشمندانه بود.

زمان‌بندی و وقت‌شناسی نیز به‌شدت خوب بود؛ محبوبیت اتریوم ممزوج شده بود با بسیاری از چاره‌گری‌های مقیاس‌پذیرش که هنوز نیز در حال پیشروی‌است، و بازار خروشان صعودی‌ای که منتج به افزایش کارمزد‌ تراکنش‌ها شده بود و کاربران جزء‌تر را از حیز انتفاع خارج می‌کرد و ناچارشان می‌کرد تا اگر می‌خواهند هنوز مشارکتی در دی‌فای داشته باشند، به‌دنبال گزینه‌ای دیگر باشند.

به‌علاوه، بایننس توانست از موقعیت خود به‌عنوان یکی از برترین صرافی‌های رمزارز بهره ببرد و برای میلیون‌ها کاربر خود برداشتن و بردن مستقیم BNB و توکن‌های دیگر به زنجیره‌ی هوشمند بایننس را تسهیل کند.

سؤال اصلی‌ای که باید این‌جا پرسیده شود این است که آیا این یک رشد کوتاه‌مدت به‌دلیل صرف بالا بودن کارمزد تراکنش‌ها در اتریوم است یا [برنامه‌اش] جذب بلند‌مدت کاربران است؟ فی‌الحال پاسخ‌دادن به آن دشوار است، اما [دو مورد اصلی هستند که به‌حالت اول دلالت دارند]؛ یکی چاره‌گری مقیاس پذیری لایه‌ی دوم و دیگری نقشه‌راه پیمایش ETH-2 است. هر دوی این‌ها می‌توانند به طرز چشم‌گیری کارمزد تراکنش‌ها در اتریوم را بدون فدا کردن خصیصه‌های دیگری چون عدم‌تمرکز و امنیت، کاهش دهند.

همین حس را می‌توانیم پیشاپیش درمورد متیک (یا همان پلی‌گان) و لوپرینگ که فوج-فوج کاربر و حجم معامله جذب می‌کنند، داشته باشیم. این روند تنها در حالتی می‌تواند تشدید یابد که دیگر چاره‌گری‌های لایه‌‌ی دوم به جذب بیشتری بی‌انجامند و چاره‌گری‌های جدیدی چون آپتمیزم، ظرف چند هفته به طور کامل راه‌اندازی شوند. با ورود ملیون‌ها کاربر جدید به فضای رمزارز، کسب اطمینان از اینکه آنها متوجه تفاوت‌ها و تمایزات بین دی‌فای و سی‌دی‌فای‌اند و قادرند تصمیمات خودشان را بگیرند، مسئله‌ای به‌شدت مهم است.

روز که به پایان رسد، ما باید این سوال را از خود بپرسیم: هدف اصلی از استفاده‌ی بلاک‌چینی که نه کاملاً غیرمتمرکز است و نه بی‌نیاز از جواز، چیست؟ امکان حساب‌رسی؟ شاید. اما آیا این واقعاً گزاره‌ی اصلیِ ارزش کل فضای رمز-ارز است؟ واقعاً دیدن اینکه دی‌فای و سی‌دی‌فای در آخر، کارشان به کجا می‌کشد، جذاب خواهد بود.

خب! حال نظر شما درباره‌ی زنجیره‌ی هوشمند بایننس چیست؟ فکر می‌کنید سی‌دی‌فای عاقبت و دورنمایی دارد؟

اگر از خواندن این مقاله لذت بردید، می‌تواند به شبکه‌های اجتماعی آکادمی G2O در یوتیوب و تلگرام و آپارات و توئیتر سر بزنید.

تا مطلبی دیگر از سلسله مقالات تخصصی آکادمی تحلیل و ترید G2O خدا نگهدار.

مطلب پیشین
پُلی‌ گان (مَتیک) – اینترنتِ بلاک‌ چِین‌ های اِتِریوم
مطلب بعدی
آیا کد (برنامه کامپیوتری)، قانون است؟ معرفی قراردادهای هوشمند