تجزیه و تحلیل سربه سر مستلزم محاسبه و بررسی مارجین یک واحد تجاری بر اساس درآمدهای کسب شده و هزینههای مرتبط با آن است. به عبارت دیگر، این تجزیه و تحلیل نشان می دهد که برای پرداخت هزینه شروع تجارت چه میزان فروش نیاز است. با تحلیل سطوح مختلف قیمت مربوط به تقاضا (تحلیل سر به سر) مشخص میشود که چه سطحی از فروش برای پوشش کل هزینه های ثابت شرکت ضروری است. این تحلیل همچنین به فروشنده بینش قابل توجهی در مورد قابلیت های فروش می دهد.
تحلیل سربه سر چگونه عمل می کند
تحلیل سر به سر برای تعیین سطح تولید یا میزان فروش مطلوب و هدفمند مورد استفاده قرار میگیرد. این روش فقط برای مدیریت یک شرکت استفاده میشود، و توسط افراد دیگر مانند سرمایه گذاران، تنظیم کننده ها یا موسسات مالی استفاده نمی شود. این نوع تحلیل شامل محاسبه نقطه سربه سر (BEP) است. نقطه سربه سر با تقسیم کل هزینه های ثابت تولید بر قیمت هر واحد منفرد منهای هزینه های متغیر تولید محاسبه می شود. هزینههای ثابت هزینههایی هستند که بدون در نظر گرفتن تعداد واحدهای فروخته شده ثابت میمانند.
تحلیل سربه سر بر سطح هزینه های ثابت نسبت به سود کسب شده توسط هر واحد اضافی تولید و فروخته شده تمرکز دارد. به طور کلی، شرکتی با هزینههای ثابت پایینتر، سطح فروش پایینتری خواهد داشت.
اگرچه سرمایه گذاران علاقه خاصی به انجام تحلیل سربه سر تولید یک شرکت ندارند، ممکن است از این محاسبه برای تعیین اینکه با چه قیمتی در یک معامله یا سرمایه گذاری متضرر خواهند شد، استفاده کنند.
مفهوم تحلیل سر به سر به میزان مارجین یک سهم مربوط می شود. مارجین قیمت فروش محصول و کل هزینه های متغیر است. به عنوان مثال، اگر کالایی به قیمت 100 دلار فروخته شود، کل هزینه های ثابت 25 دلار در هر واحد و کل هزینه های متغیر 60 دلار در هر واحد است، مارجین محصول 40 دلار (100 – 60 دلار) است. این 40 دلار نشاندهنده میزان درآمد جمعآوریشده برای پوشش هزینههای ثابت باقیمانده است که هنگام محاسبه مارجین حذف میشوند.