سلام به همراهان عزیز مجموعۀ برنامهریزی مالی و آکادمی G2O
اغلب از من میخواهند نظرم را دربارۀ بیتکوین و صنعت کریپتو بگویم. هر چه پاسخ به سوالات خاص برایم راحت است اخیراً بیان نظر کلیام درباره این صنعت برایم کار دشواری شده است. اما روز جمعه با خواندنِ توییت براندون کوییتم (Brandon Quittem) همهچیز برایم تغییر کرد.
براندون دیدگاهم نسبت به صنعت را بهتر از خودم توضیح داد. پس از خواندن این توییت، میتوانم چارچوب فکری فعلی خود را این طور توضیح دهم:
- در سال 2008 پیشرفتی در زمینۀ علوم کامپیوتر صورت گرفت که مشکل دوبار خرج کردن یا پرداخت مضاعف (Double Spending) را حل کرد. این راهحل نقطه عطفی در امکانات دنیای دیجیتال بهوجود آورد. اکنون برخی ویژگیها مانند کمیابی (scarcity)، تغییرناپذیری (immutability) و معاملات بدون نیاز به اعتماد (trust-less transactions) در تمام صنایع وجود دارند.
- فناوری بلاکچین به دو انقلاب جداگانه انجامیده است که در حال وقوع هستند. نخست انقلاب پولی (monetary revolution) و دیگری انقلاب فناوری (technology revolution). اگرچه این دو انقلاب از فناوری مشابهی برخوردارند، ماهیت آنها بسیار متفاوت است
- انقلاب پولی در بیتکوین نمایان است. این موضوع فینفسه یعنی اختلال و آشوب. ارزهای فیات فاقد شفافیت هستند، سیاستهای پولی متغیری دارند، بسیار غیرقابل پیشبینی هستند و برای انجام معاملات به اشخاص ثالث نیاز دارند. بیتکوین دقیقاً برعکس این است – کاملاً شفاف، با سیاست پولی برنامهریزی شده، بسیار قابل پیشبینی است و نیاز به وجود شخص ثالث را برطرف میکند. انقلاب پولی (تقریباً) برنده همۀ میادین خواهد بود، به این معنی که حداکثرگرایی یا ماکسیمالیسم (طرفداری متعصبانه) پولی تنها نتیجۀ طبیعی خواهد بود.
- انقلاب فناوری خود را در هزاران دارایی کریپتویی غیر بیتکوین نشان داده است. از جمله کالا، سهام و اوراق قرضه.
شناخت این دو انقلاب مجزا از آن جهت اهمیت دارد که همزمان با به رسمیت شناختن ارزش تعهدی بسیار زیاد داراییهای غیر پولی، چارچوب و معیاری برای بحث و گفتگو دربارۀ اهمیت ماکسیمالیسم پولی در اختیار ما میگذارد.
قبل از آنکه به صنعت کریپتو بپردازیم، اجازه دهید به سیستم مالی سنتی نگاهی بیندازیم. سرمایهگذاران میدانند که مقایسه دلار آمریکا با آمازون چندان منطقی نیست زیرا دو دارایی متفاوت هستند. همچنین مقایسه آمازون با نفت یا مقایسه دلار آمریکا با فولاد منطقی نیست. همه اینها داراییهای متفاوتی هستند.
دقیقاً همین امر در مورد بازارهای بیتکوین و کریپتو نیز صادق است. مقایسه بیتکوین با توکن غیرقابل معاوضه (NFT) معنی چندانی ندارد زیرا این دو، دو کاربرد متفاوت از یک فناوری هستند که در تلاش برای حل دو مشکل مختلف هستند. در مورد مقایسه لایه یک بیتکوین با بلاکچین لایه یک هر پلتفرم قرارداد هوشمند نیز میتوان همین را گفت. تمام آنها کاربردهای مختلفی از یک فناوری هستند که برای حل مشکلات متفاوت استفاده میشوند.
بیایید نگاه عمیقتری به هر یک از مولفههای این تحلیل بیندازیم. انقلاب پولی به دلایلی که قبلاً به آنها پرداختهایم، انقلاب مهمی است. باید به خاطر داشته باشیم که ماکسیمالیسم پولی، همواره یک هنجار بوده و ایدۀ جدیدی نیست. شهروندان ایالاتمتحده ماکسیمالیستهای دلار آمریکا هستند و شهروندان اروپایی ماکسیمالیستهای یورو. شهروندان چینی نیز ماکسیمالیستهای رنمینبی هستند. ماکسیمالیسم در حوزۀ ارزها منجر به ایجاد انعطافپذیری و ارزش میشود.
همین امر در مورد ارزهای دیجیتال نیز صادق است. دیدگاه ماکسیمالیستی، محصول ساختارِ بازاری است که پاداش بزرگی به برندۀ رقابت میدهد. همانطور که براندون کویتم گفت، ماکسیمالیسم پولی منطقی است. با این اوصاف، این موضوع منحصر به مقولۀ ارز است.
انقلاب فناوری دربردارندۀ هزاران تیم کوچک از کارآفرینان و اپراتورها است که بیوقفه برای ایجاد نوآوری در صنایع مختلف تلاش میکنند. هر سطحی از حداکثرگرایی یا ماکسیمالیسم، چه از نظر فناوری و چه از نظر کاربرد، بسیار غیر منطقی خواهد بود. ارزش تعهدی در این انقلاب مشابه با بازارهای سهام، کالا یا اوراق قرضه خواهد بود. هزاران شرکت، هزاران کالا و هزاران مکانیسم بدهی و اوراق قرضه به ارزش دست مییابند.
تصور کنید یک ماکسیمالیست پایتون یا iOS یا آمازون هستید. با انتخاب فناوری یا شرکت درست، میتوانید درآمد کسب کنید- اما در عین حال از هزاران دارایی دیگر که آنها نیز ارزش ایجاد کرده و به دست آوردهاند غافل خواهید شد. همچنین این واقعیت را نادیده میگیرید که همیشه کسی هست که میتواند فناوری سریعتر و ارزان تری ایجاد کند. ماکسیمالیسم در هر چیزی غیر از ارز غیرمنطقی است.
حداکثرگرایی یا ماکسیمالیسم در ارزها رویکرد پسندیدهای است اما در سهام، کالا یا اوراق قرضه اینطور نیست. هر دو عبارت میتوانند همزمان درست باشند.
هنوز سوالات بیپاسخ زیادی برای کسانی که دارای این جهانبینی هستند وجود دارد. استراتژی مناسب تخصیص دارایی چیست؟ اگر یک سرمایهدار مطلق باشید که میخواهد بازده سرمایه خود را بهینه کند، چه سبد سهامی را باید ایجاد کنید؟
بخش جالب این است که اگر حداکثرگرایی یا ماکسیمالیسم پولی به همان شکلی که من تصور میکنم به پایان برسد، ارزش بیتکوین در نهایت کاملاً ثابت و پایدار میشود. قیمت کالا و خدمات با بیتکوین محاسبه میشود و اکثر دارندگان بیتکوین هیچ سطحی از نوسان قیمت را تجربه نخواهند کرد. در این صورت، مردم این انتخاب را خواهند داشت که برای پسانداز بیتکوین کمتر از درآمدشان خرج کنند. یا میتوانند برای کسب بیتکوین بیشتر در سایر داراییها سرمایهگذاری کنند.
تصور دنیایی که در آن همه دست از سرمایهگذاری برداشته و به سوی اقتصاد مبنی بر پسانداز و صرفهجویی روی میآورند برای یک دانشجوی سرمایهگذاری و بازار دشوار است. بنابراین چشمانداز منطقیتر این است که حداکثرگرایان یا ماکسیمالیستهای پولی بیشتر ثروت خود را در یک ذخیره ارزش جهانی (بیتکوین) حفظ کنند و در عین حال در فرصتهای دیگری سرمایهگذاری کنند که بهنظرشان به آنها در کسب بیتکوین بیشتر کمک میکند.
این سرمایهگذاری در داراییهای غیر پولی، به سرمایهگذاران کمک میکند که ذهن بازی داشته باشند و از هر نوع ماکسیمالیسم فناوری دوری کنند. سرعت ایجاد نوآوریها چنان بالا است که نمیتوان یک چشمانداز ثابت و بیتغییر دربارۀ یک فناوری غیر پولی داشت. میتوانید چنین کاری را با یک دارایی پولی انجام دهید زیرا در این صورت وجود برتری تکنولوژیکی ضروری نیست، اما چنین چیزی در رابطه با داراییهای فناوری امکانپذیر نیست.
چنین گفتگویی در اینترنت امکانپذیر نیست زیرا باید به ظرایف و تفاوتها دقت کرد. نمیتوانید راحت بگویید “حداکثرگرایی یا ماکسیمالیسم بد است!” یا “حداکثرگرایی یا ماکسیمالیسم خوب است!” بلکه باید گفت که هر دو گزاره درست هستند – فقط بستگی به این دارد که به کدام انقلاب اشاره میکنیم.
در آخر، من شخصاً در سالهای اخیر تا حدود زیادی تنها معطوف و متمرکز به بیتکوین بودهام و تنها دارایی کریپتویی که در اختیار دارم مربوط به بیتکوین است که بیش از 90 درصد از دارایی خالص من را تشکیل میدهد. البته سرمایه گذاریهای دیگری در زمینههایی چون شرکتهای خصوصی انتفاعی، فناوریهای لایه دو و حتی خدمات بلاکچین مانند بیمه یا زیرساختهای گره انجام دادهام. در این صنعت فرصتهای زیادی برای بازگشت سرمایه بسیار زیاد وجود دارد. اما من همچنان بر بیتکوین متمرکز هستم، زیرا بینکوین برای من فقط پول نیست. من واقعاً عقیدهدارم بیتکوین آغازگر دنیایی است که برای همه آزادی، رونق اقتصادی و فرصت به ارمغان میآورد.
اینکه من تنها بر یک حوزه متمرکز هستم به این معنا نیست که ارزش سایر حوزهها را نادیده میگیرم یا با بنیانگذاران، کاربران، جوامع یا فناوریهای آن حوزهها مخالف هستم. بلکه فقط به این معنا است که چیزی را دنبال میکنم که شخصاً به آن علاقمندم. در یک صنعت نوین و نوپا، سرمایهگذاران نمیتوانند از تمام ابعاد آن آگاه و مطلع باشند. گاهی اوقات دانستن ضعفهایمان به اندازه دانستن نقاط قوتمان اهمیت دارد.
گمان میکنم بسیاری از مردم با چارچوب رقابت حداکثرگرایی یا ماکسیمالیسم پولی با فناوری مخالف خواهند بود. من مشکلی با این موضوع ندارم. از شنیدن نظرات مخالف خوشحال میشوم. بهعلاوه، فراموش نکنید که بازار داور نهایی است. اگر درست بگویم، سبد سهامم گویای همهچیز خواهد بود و اگر اشتباه بگویم، از نظر مالی متضرر خواهم شد. این زیبایی یک جامعۀ سرمایهداری است.
امیدوارم روز خوبی داشته باشید. تا مطلبی دیگر از سلسله مقالات تخصصی آکادمی تحلیل و ترید G2O خدانگهدار.